بسم الله الرحمن الرحیم
روزی عباس بن عبدالمطلب با گروهی دیگر مقابل کعبه نشسته بودند. فاطمه دختر اسد به سوی خانه خدا آمد ، ایستاد و چنین گفت : خداوندا به تو و پیامبرانت و کتابهایشان ایمان دارم . گفتار ابراهیم،جد خود را راستین می دانم همانکه این خانه را به فرمان تو بنا نهاد...تو را به او و به این کودک که با خویش و در شکم دارم سوگند می دهم که زادنش را بر من آسان کن .در همین هنگام دیوار خانه خدا شکافته شد و آن بانوی گرامی پا به درون گذارد و دیوار دوباره به هم بر آمد ، فاطمه مدت سه روز در اندرون کعبه توقف کرد همین که روز چهارم فرا رسید همان موضوع از دیوار شکافته شد و آن بانو ، از خانه پا بیرون نهاد ، در حالی که کودکی در بغل داشت و گفت : پیامی از غیب شنیدم نامش را علی بگذار.